این نقطه از ایران را هیچ‌وقت نخواستند ببینند!

این روزها سیستان و بلوچستان دوباره سر زبان‌ها افتاده

23 شهريور 1404 ساعت 12:23

این بار نه به‌خاطر خشکسالی یا آمار محرومیت، بلکه از راه‌های غیرمنتظره‌تری؛ از حضور گروه مجهز دوم استقلال در زاهدان تا پخش یک زنجیره تلویزیونی که داستانش در اقامتگاه بوم‌گردی‌ای در دل بلوچستان روایت می‌شود.


برترین‌ها: این روزها سیستان و بلوچستان دوباره سر زبان‌ها افتاده. این بار نه به‌خاطر خشکسالی یا آمار محرومیت، بلکه از راه‌های غیرمنتظره‌تری؛ از حضور تیم دوم استقلال در زاهدان تا پخش یک سریال تلویزیونی که داستانش در اقامتگاه بوم‌گردی‌ای در دل بلوچستان روایت می‌شود. به نظر می‌رسد تلاش‌هایی برای «دیدن» این استان در جریان است، یا حداقل، چنین وانمود می‌شود. اما سؤال ساده‌ای این وسط باقی می‌ماند: چرا این دیده‌شدن‌ها، همیشه با نوعی بی‌اثربودن همراه‌اند؟
 
 در ظاهر، نام سیستان و بلوچستان در چند روز اخیر، بارها در خروجی رسانه‌ها آمده. پرویز پرستویی روی صحنه جشن روز سینما، با اشاره به مردم رنج‌کشیده این منطقه، حرف‌هایی زد که مخاطبانش بیشتر از همیشه سکوت کردند. سریال «بادار» در شبکه یک، تصاویری از زندگی بومیان بلوچستان ارائه می‌دهد، هرچند محل بحث است که تا چه اندازه واقعی و بی‌تکلف است.
استانی که فقط در قاب‌ها حضور دارد
 سیستان و بلوچستان همیشه بوده، اما نه در آن جایی که باید. نه در اولویت برنامه‌ریزی، نه در تخصیص منابع، نه حتی در بازنمایی منصفانه تصویری که از آن به کشور داده می‌شود. این استان بزرگ، پهناور، و بی‌نهایت غنی از نظر فرهنگی، اقلیمی و اقتصادی، طی دهه‌ها تنها در لحظاتی کوتاه، با نگاهی از بالابه‌پایین به تصویر کشیده شده؛ آن هم غالباً در قالب مستندهای «تلخ» یا گزارش‌هایی با رنگ‌وبوی ترحم. اما مردم این منطقه نیاز به همدردی ندارند؛ آن‌ها سهم می‌خواهند. از توسعه، از دیده‌شدن، از بودن.
 
 در روزگاری نه‌چندان دور، حتی ژاپنی‌ها در دولت خاتمی برای حل بحران آب و خشکسالی به این استان آمدند. آن پروژه هم مثل بسیاری از طرح‌های دیگر، نیمه‌تمام ماند و رفت. خشکسالی‌ای که از دهه ۵۰ آغاز شد، هنوز به پایان نرسیده. قاچاق سوخت در مرزها نه فقط یک معضل اقتصادی، بلکه نماد شکاف ساختاری در سیاست‌های مرزی‌ست. اما آنچه بیشتر از هر چیز توی چشم می‌زند، این است که سیستان و بلوچستان حتی در همین جنگ ۱۲روزه نیز آن‌قدر که باید در معادلات راهبُردی جایی نداشت.
روایت‌های نصفه‌نیمه، فرصت‌های ازدست‌رفته
 در سال‌هایی که بسیاری از نقاط ایران با توسعه گردشگری رونق گرفتند، چابهار باآن‌همه ظرفیت، هنوز در حسرت تبدیل‌شدن به یک مقصد واقعی است. بندری که می‌توانست با جذب سرمایه، هم مشکل بیکاری منطقه را کاهش دهد و هم با درآمد حاصل از گردشگری، حتی بحران آب را تسکین دهد. اما چابهار همچنان «در آینده‌ای که نمی‌رسد» باقی‌مانده. تا وقتی زنجیره‌هایی که در این استان می‌گذرند، فقط به بوم‌گردی‌ها و مناظر کارت‌پستالی بسنده کنند و صدای واقعی مردم، دغدغه‌هایشان، زبانشان و خواسته‌هایشان شنیده نشود، بازنمایی فرهنگی همدردی را دوا نخواهد کرد.
 
 تنها میز خطابه این استان یعنی مولوی عبدالحمید نیز تلاش‌هایی برای رسیدن صدای سیستان به سراسر ایران داشت، اما این صداها همیشه محدود باقی ماند. در فضای پس از پاییز ۱۴۰۱ که تا ماه‌ها خبرها را پیرامون این استان داغ نگه داشت، هیچ اقدام مشخصی در جهت ترمیم شکاف‌ها صورت نگرفت. این «دیدنِ بی‌دغدغه» عملاً به معنای ندیدن است. گویی همیشه چیزی هست که باعث می‌شود سیستان و بلوچستان، همچنان در حاشیه بماند.

در جغرافیای فراموشی سیستان و بلوچستان می‌توانست جای دیگری باشد؛ الگویی از توسعه بومی، گردشگری پایدار، مرزنشینی مولد و زیست‌بوم احیاشده. اما آنچه هست، روایت یک پتانسیل هدررفته است. استانی که هم‌زمان با هر موج رسانه‌ای، برای چند روز به سطح اخبار می‌آید و دوباره به حاشیه می‌رود. این رفت‌وبرگشت‌های نمایشی، چیزی را در میدان تغییر نمی‌دهند. تا وقتی که سیاست‌گذاری‌ها، برنامه‌ریزی‌ها و روایت‌های رسانه‌ای، همگی از فاصله نگاه کنند، سیستان و بلوچستان فقط در قاب‌ها خواهد ماند؛ در تصویرهایی که بیشتر از آنکه نشانهٔ حضور باشند، نماد غیبت‌اند.

 انتهای خبر/


کد مطلب: 429329

آدرس مطلب: https://www.estalpress.ir/news/429329/این-روزها-سیستان-بلوچستان-دوباره-سر-زبان-ها-افتاده

استال پرس
  https://www.estalpress.ir